عشق ...
راهيست براي بازگشت به خانه
بعد از كار
بعد از جنگ
بعد از زندان
بعد از سفر
بعد از …
من فكر ميكنم فقط عشق ميتواند پايان رنجها باشد به همين خاطر هميشه آوازهاي عاشقانه ميخوانم من همان سربازم
كه در وسط ميدان جنگ محبوبش را فراموش نكرده است.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۳۷:۴۶ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
پلنگ سنگي دروازه هاي بستۀ شهرم
مگو آزاد خواهي شد كه من زنداني دهرم
مرا اي ماهي عاشق رها كن، فكر كن من هم
يكي از سنگ هاي كوچك افتاده در نهرم
تفاوت هاي ما بيش از شباهت هاست باور كن
تو تلخي شراب كهنه اي، من تلخي زهرم
كسي را كه برنجاند تو را هرگز نمي بخشم
تو با من آشتي كردي ولي من با خودم قهرم
تو آهوي رهاي دشت هاي سبزي اما من
پلنگ سنگي دروازه هاي بستۀ شهرم
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۳۷:۴۶ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
قصه هاي بلند
پُرند از لحظه هاي پوچ
تو قصۀ كوتاهي.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۳۷:۴۶ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
چه غم انگيز است
خفتن با چشم هاي باز
و پايان انديشه ها را نگريستن
چه غم انگيز است خفتن
آنگاه كه شب رفته است
و از روز خبري نيست.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۳۷:۴۵ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
اول دريا آرام بود
و شب ها راه نمي رفت
تا تو هواي شهر به سرت زد
حالا هزار سال است
دريا گيج
هي مي رود
هي بر مي گردد.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۳۷:۴۵ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
انگار
تا قاب نشوي
به من لبخند نمي زني!
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۳۷:۴۴ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
در خيالات بكر هر مردي
مي خرامد زني
به شيريني تمام كندوهاي جهان
با قدم هايي از جنس بارش بهاران
زني كه شبيه كسي نيست
آرزويي محو و رويايي
كه تمامي مردان گذشته و اكنون و آينده
آن را با خود
به گور برده و خواهند برد.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۳۷:۴۴ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
آن نيست كه نام هر كه سرور باشد
در فضل و هنر بر همگان سر باشد
دنيا به ترازوي شباهت دارد
بالا برود هر كه سبك تر باشد
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۳۷:۴۳ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
آرزو دارم اگر گل نيستم خاري نباشم
باربردار ار ز دوشي نيستم باري نباشم
گر نگشتم دوست با صاحبدلي دشمن نگردم
بوستان بهر خليل ار نيستم ناري نباشم
نيست گر در آستينم دست بهر دستگيري
باري اندر آستين اين و آن ماري نباشم
گر نباشم رحمتي بر خلق، زحمت هم نگردم
ابر آسا ظلمت افزاي شب تاري نباشم
نيست باكي گر نباشم رونق بازار دانش
ليك بازار سفاهت را خريداري نباشم
همچو خواب آلودگان، مستانه گر ره مي سپارم
ناسپاس از رهنمايي هاي هشياري نباشم
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۳۷:۴۳ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
من شعر از اندوه ازل مي خوانم
اسرار مگوي لحظه را مي دانم
پي بردم از آغاز به تنهايي خويش
آن قصۀ نانوشته را مي مانم
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۳۷:۴۲ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)