حميد مصدق
چه گنجهاي نهفته
ترانه هاي نخوانده
و شعرهاي نگفته
درون سينۀ من گنجهاي پنهاني ست
تو با نگاه شكافنده قلب من بشكاف
و آشكارش كن
پرندۀ دل من
پريده از قفس سينه ام
شكارش كن
زده است سبزي برگم خزان يغمايي
تو با نگاه دل انگيز خود بهارش كن.
برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
قيصر امين پور
اي عشق زمين و آسمان آيۀ توست
بنياد ستون بي ستون پايۀ توست
چون رهگذري خسته كه مي آسايد
آسايش آفتاب در سايۀ توست
برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
پرهام سركشيكي
مي خواهد خورشيد نقاشي كند
برچسب: ،
ادامه مطلب
و زير پايش
حوضي آبي
با ماهي هاي سرخ
اما بيچاره ...
مداد سياه!
برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
وحيد عمراني
قاب تصوير تو را بشكسته ام / خرد كرد آن را طنين خشم من
چون كه مي خواهم فقط تنها فقط / قاب تصوير تو باشد چشم من
برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
علي موسوي گرمارودي
گيسوانش را نسيم آرام مي بافد
بركه پيش روي او آيينه مي گيرد
زير پايش قالي سبز بهاران گسترانده دشت
بر سرش مهتاب، شبها نقره مي پاشد
پاي برجا، اين درخت آرزوي ماست
در كنار بركۀ اميد
نام زيبايش:
درخت بيد.
برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
مليحه امامي
اين چه رسمي است، چه كس گفته چنين
با گره سال خود آغاز كنيم؟!
از هزاران گرۀ مانده به راه
تو بيا تا گره اي باز كنيم.
برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
پرهام سركشيكي
خانه اي غمگين،
برچسب: ،
ادامه مطلب
و دريايي شاد مي شود
وقتي تور را
خالي از آب بيرون مي كشد
ماهيگير...
برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید: