كريمي مشاور بيمه كريمي مشاور بيمه .

كريمي مشاور بيمه

سيد رضا علوي

روستا،

تكه اي خاك

افتاده از چشم دنيا!



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۲۸:۵۲ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

زهره مولوي

مرا ...

جز پاي كوبيدن و رقصيدن

گرد آتش چشم هاي تو

آرزويي نيست

اي سرخ پوست ترين مرد اين قبيلۀ هر جا نشين.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۲۸:۵۱ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

حسن كوشكيان

نبودنت بوي مرگ مي دهد

و بودنت بوي برگ

پاييز بود ...

و ما

يادت هست؟

روي برگها راه رفتيم

آهِ برگ ها ما را گرفت.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۲۸:۵۱ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

ريچارد رايت

شش گاو چَرا مي كنند

هفتمي كنار نرده اي ايستاده و

خيره به فضا مي نگرد.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۲۸:۵۱ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

دانيال رحمانيان

تمام شب

بوسه داديم به هم

زير نور نقره اي ماه

بي خيال از اينكه

ستاره ها بيدارند.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۲۸:۵۰ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

جواد كليدري

پرنده در اين سوي مرز خانه دارد

اما براي يافتن غذا

از سيم خاردار مي گذرد

پرنده مرز نمي شناسد

قانون را ناديده مي گيرد در قرن بيستم

هنگام عصر بال مي زند به عشق جوجه هايش

و كشته نمي شود.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۲۸:۵۰ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

سامره حميديان

آغوش باكره ام

آبستن حضور تو شد

ويار كرده ام

نبودنت را.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۲۸:۴۹ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

پوپك رياضي

تابستان ...

زير لباسهامان

به يك اندازه گُر مي گيرد

تو كم مي آوري

يقۀ پيراهنت باز مي شود

و آستين هايت كوتاه مي آيند

اما من

با زنانگي ام كنار مي آيم

تا تو

مردانگي ات گُر نگيرد

و دلت مرا نخواهد

شايد خدا نمي داند

روسري هاي من

براي اتفاقات بزرگ

كوچكند.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۲۸:۴۹ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

وحيد عمراني

آغوشت را كه باز مي كني برايم

گناه پدرم آدم را فراموش مي كنم

بيچاره حق داشت

من هم تاب مقاومت ندارم

پيش وسوسۀ سيب!



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۲۸:۴۹ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

حميدرضا بهاري

ببين عشق صدف با او چه ها كرد

دلش را از كف دريا جدا كرد

كنار ساحل آمد ساكت و سرد

نهنگ عاشقي خود را فنا كرد!



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۲۸:۴۸ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)