كريمي مشاور بيمه كريمي مشاور بيمه .

كريمي مشاور بيمه

فاضل نظري

امروز هم به رخوت بي بادگي گذشت

آري گذشت مستي دلدادگي گذشت

 

در آتش خيال تو با خود قدم زدم

دوران عاشقي به همين سادگي گذشت

 

مي دانم اي فرشته كه باور نمي كني

شب هاي قصه گويي و شهزادگي گذشت

 

روزي ز چشم مردم و روزي به پاي تو

عمر مرا ببين كه به افتادگي گذشت

 

شرمندۀ توايم و سرافراز از اينكه عمر

گر دين نداشتيم، به آزادگي گذشت



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۶:۴۳ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

محمد شريفي نعمت آباد

نامه اي برايت نوشته ام

از جزيره اي

كه پستچي ديوانه اش

نامه ها را باز مي كرد

از آنها قايق مي ساخت

به دريا پرتاب مي كرد

و قاه قاه مي خنديد.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۶:۴۲ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

راحله نيازي

دوست داشتن

چيزي نيست كه به اين سادگي از ميان برود

حتي اگر نبينمت

حتي اگر دور باشي و مغرور

و دلتنگي

بدترين درد است

بدتر از دندان درد.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۶:۴۲ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

گيودايي

كوه هاي پاييزي

اينجا و آنجا

افروخته.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۶:۴۱ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

وحيد عمراني

معلم پرسيد: رستگاري چند حرف دارد؟

گفتم: شش حرف.

هم اكنون پس از اخراج كلاسي

من كنار باغچۀ حياط مدرسه

و رو به رويم رستگاري بر گلي نشسته است

اي كاش معلم مي دانست

پروانه فقط شش حرف دارد.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۶:۴۱ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

مولانا

مي آمد يار، مست و تنها تنها

پا نرگس پر خمار، رعنا رعنا

جَستم كه يكي بوسه ستانم ز لبش

فرياد برآورد كه يغما يغما



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۶:۴۰ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

رايزن

دخترانِ شالي كار

فقط آوازشان

تميز از گِل.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۶:۴۰ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

مهدي فرجي

بعد از تو اي طراوت بي پايان، تقويم من بهار نمي خواهد

بر روز و ماه و سال مي آشوبد، خود را در اين حصار نمي خواهد

 

اين روزها كه روح من آشفته است، دارد فقط به دور تو مي گردد

اين مرد هيچ وقت مسيرش را، بيرون از اين مدار نمي خواهد

 

پاييز را پر از هيجان كردي، با سيب هاي قرمز زنبيلت

اين كودك جنون زده بعد از اين پاييزها انار نمي خواهد

 

گفتند: هر چه آهو مال تو، مال تو هر چه آهو ... غير از اين

اين ببر حرف زور نمي فهمد، غير از همين شكار نمي خواهد

 

در شعرهات سوز «بنان» داري، در خواندنت صداي «قمر» جاري

البته يك تفاوت كوچك هست، همراهي سه تار نمي خواهد

 

بايد قبول داشته باشي، حرف؛ سرمايۀ هميشۀ يك مرد است

مي خواهدت درنگ نكن چون مرد، يك چيز را دو بار نمي خواهد



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۶:۴۰ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

آرش ناجي

كفشِ تنگ

بهانه بود

قدم هايت به لكنت افتاده بودند

از شوقِ رسيدن.

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۶:۳۹ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

غلامرضا شرفي زاده

سنگ است كه عمق درّه را مي داند

ريشه است كه زخم ارّه را مي داند

يك روز تمام گلّه را خواهد خورد

گرگي كه زبان برّه را مي داند



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۶:۳۹ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)