حالا تويي كه دور ... تويي ناپديدتر
حالا منم كه از همه كس نا اميدتر
هذيان شعرهاي تو را مي توان شنيد
هر لحظه مي شود تب عشقت شديدتر
ديوارهاي خانه تو را گريه مي كنند
قفل تمام پنجره ها تر - كليد، تر
تو شاعري ولي دلت انكار مي كند
مي داند از تو عاشقيت را بعيدتر
گم مي كني نشان غزل هاي خويش را
هي ناپديد مي شوي و ناپديدتر
دنيا هميشه در پي رنج است و شاعران
در جستجوي قافيه هاي جديدتر
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۳۷:۰۸ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
مي آمد يار مست و تنها تنها
با نرگس پرخمار رعنا رعنا
جستم كه يكي بوسه ستانم ز لبش
فرياد برآورد كه يغما يغما
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۳۷:۰۸ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
زندگي درياي مه آلوديست
كه در آن رهسپارانيم
به اميد بندري دور
كه شايد هرگز به آن نرسيم.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۳۷:۰۷ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
بر هم زدن خاكسترها
گفت و گوي ما
لحظه اي سكوت.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۳۷:۰۶ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
داني كه مرا يار چه گفته ست امروز
جز ما به كسي در منگر ديده بدوز
از چهرۀ خويش آتشي افروزد
يعني كه بيا و در ره دوست بسوز
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۳۷:۰۶ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
اي فرصت نسيم براي وزندگي
پروانۀ پرنده براي پرندگي
اي اهتزاز روح به بوي نسيم دوست
امكان دل براي تكان و تپندگي
ليلايي تو را همه مجنون كوه و دشت:
باد دوندگي و غزال رمندگي
در بند خويش بودن معناي عشق نيست
چونانكه زنده بودن، معناي زندگي
غرق عرق ز دست دل سركش خودم
شرمندگي است پيش تو اظهار بندگي
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۳۷:۰۶ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
در خيل عزاداران سياه پوش
يكي خنديد
من ديدم.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۳۷:۰۵ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
به آهي گنبد خضرا بسوزم
پس آن گه تودۀ غبرا بسوزم
دو عالم سوزم ار كارم نسازي
چه فرمايي، بسازي يا بسوزم؟
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۳۷:۰۵ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
ميان قاب عكس
لبخند تو خاليست
كي مي رسي
ميوۀ نارس پاييز؟
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۳۷:۰۴ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
پدر ...
سوزن بان بود
مادر ...
با قطار براي هميشه ما را ترك كرده بود
و من ...
عاشقي بودم
كه قول آمدن معشوقه ام را
از ريل هاي راه آهن گرفته بودم
قطار ...
براي زندگي ما
تصميم هاي جدي را مي گرفت.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۳۷:۰۴ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)