ريچارد رايت
از درون بيشه هاي شب
صداي چيزي مي آيد كه راه مي رود
روي برگ هاي ريخته.
برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
حميد مصدق
كوير تشنۀ باران است
«حميد» تشنۀ خوبي
به من محبت كن!
كه ابرِ رحمت اگر در كوير مي باريد
به جاي خارِ بيابان بنفشه مي روييد
و بوي پونۀ وحشي به دشت بر مي خاست
چرا هراس، چرا شك؟
بيا كه من بي تو
درخت خشكِ كويرم كه برگ و بارم نيست
اميد بارشِ بارانِ نو بهارم نيست.
برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
فرشته مرادي
سكوت...
ماه...
و مردمك سياه چشمان شب
در خيالم قدم مي زني
و كتاني هايت بوي آسمان مي گيرند.
برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
پوپك رياضي
چشمانت را ببند
و فكر كن
روي صندلي چرخ دار به دنيا آمده اي
اين شهر
زني را كه روي پاي خودش راه مي رود
دوست ندارد.
برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
قيصر امين پور
خوشا چون سروها استادني سبز
خوشا چون برگ ها افتادني سبز
خوشا چون گل به فصلي سرخ مردن
خوشا در فصل ديگر زادني سبز
برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
شمس لنگرودي
غمگين مشو عزيز دلم
مثل هوا در كنار توام
نه جاي كسي را تنگ مي كنم
نه كسي مرا مي بيند
نه صدايم را مي شنود
دوري مكن
تو نخواهي بود
من اگر نباشم.
برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
اميلي ديكنسون
قديسان به هر كجا خانه كنند،
فضاي خويش را زيبا سازند
بنگر كه افلاكي عظيم
ستاره اي را همراه شده اند.
برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید: