كريمي مشاور بيمه كريمي مشاور بيمه .

كريمي مشاور بيمه

جليل صفربيگي

من با تو چقدر ساده رفتم بر باد

تو نام مرا چه زود بردي از ياد

من حبۀ قند كوچكي بودم كه

از دست تو در پيالۀ چاي افتاد



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۸:۲۰ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

احمد شاملو

سكوت آب

مي تواند خشكي باشد و فرياد عطش

سكوت گندم

مي تواند گرسنگي باشد و غريو پيروزمندانۀ قحط

همچنان كه سكوت آفتاب

ظلمات است

اما سكوت آدمي

فقدان جهان و خداست

غريو را تصوير كن!



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۸:۲۰ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

ايرج زبردست

آن سوي جهان دهاني از همهمه نيست

از ريزش تدريجي تن واهمه نيست

آن سو نه زمان، نه سمت، اينجا كه منم

شكل دگري هست كه شكل همه نيست



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۸:۱۹ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

وحيد عمراني

جسمم در شهرهاي شلوغ

و روحم در بيشه هاي دور

زندگي اين گونه به سر شد

گويي نبودم هرگز

چون جايي كه مي بايد نبودم.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۸:۱۹ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

كليم كاشاني

نه همين مي رمد آن نوگل خندان از من

مي كشد خار در اين باديه دامان از من

 

با من آميزش او الفت موج است و كنار

روز و شب با من و پيوسته گريزان از من

 

قمري ريخته بالم، به پناه كه روم؟

تا به كي سر كشي اي سرو خرامان از من

 

به تكلم به خموشي به تبسم به نگاه

مي توان برد به هر شيوه دل آسان از من

 

نيست پرهيز من از زهد، كه خاكم بر سر!

ترسم آلوده شود دامن عصيان از من

 

گر چه مورم ولي آن حوصله را هم دارم

كه ببخشم بود ار ملك سليمان از من

 

اشك بيهوده مريز اين همه از ديده كليم

گرد غم را نتوان شست به طوفان از من



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۸:۱۸ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

مهدي فرجي

در صفحۀ سياه و سفيدي كه چيده اند

ما را براي كشتن هم آفريده اند

 

بيدار مي شوند كه بازي كنندمان

نه... پا گذاشتيم به خوابي كه ديده اند

 

ما هم چنان به مقصد هم راه مي رويم

جز اين رسيده اند مگر، تا رسيده اند؟

 

پاهايمان چه منظره هايي چشيده است

چشمانمان چه فاصله اي را دويده اند

 

من در گريز از تو همان قدر ناگزير

ما را به هم تنيده و از هم بريده اند

 

تا وقت مرگ گر چه نخواهيم با هميم

دور من و تو حلقۀ آتش كشيده اند

 

اصرار مي كنيم به رفتن ولي چه سود

بايد چه كرد با پر و بالي كه چيده اند؟



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۸:۱۸ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

كامران رسول زاده

داري دهان به دهان مي چرخي بين مردم

ديگر ...

به بوسه هاي تو اعتباري نيست.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۸:۱۸ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

رضا كاظمي

رسيده ام

اما

مثل سيبي به وقت افتادن!



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۸:۱۷ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

طاهر جيناك

گاه ...

جهان آبستن آبي دريا مي شود

و ناگهان

يك روز

در كوچه هاي اسفند

باران مي بارد

نرم، نرم، آبي.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۸:۱۷ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

سعدي شيرازي

گر بر رگ جان ز شستت آيد تيرم

چه خوش تر از آن كه پيش دستت ميرم؟

دل با تو خصومت آرزو مي كندم

تا صلح كنيم و در كنارت گيرم



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۶:۳۸:۱۶ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)