كريمي مشاور بيمه كريمي مشاور بيمه .

كريمي مشاور بيمه

شعر بي خيال بعضي ها ازسانازرئوف

خوشا به حال تو و خوش به حال بعضي ها
كه گفته ايد به خود : بي خيال بعضي ها

تمام بار و بر بوستان سرسبزت
به زير مشت و لگد ، پايمال بعضي ها

. ميان جنگل مولا چه شرع و قانوني؟!
جهان حرام من است و حلال بعضي ها

حكايت سر ‌‌ِ سبز و زبان سرخم نيست
اگر جواب ندارد سئوال بعضي ها

صدا، صداي كلاغان پر هياهوي ست
چه پاسخي ست؟ به اين قيل و قال بعضي ها .

بهار مي رسد و روسياه مي ماند
پس از گذشت زمستان، ذغال بعضي ها

#ساناز_رئوف  



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۷:۰۰:۱۷ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

شعر هوشنگ ابتهاج

با تو يك شب بنشينيم و شرابي بخوريم
آتش آلود و جگر سوخته آبي بخوريم

در كنار تو بيفتيم چو گيسوي تو مست
دست در گردنت آويخته تابي بخوريم

بوسه با وسوسهٔ وصل دلارام خوشست
باده با زمزمه‌ي چنگ و ربابي بخوريم

سپر از سايهٔ خورشيد قدح كن زان پيش
كز كماندار فلك تير شهابي بخوريم

پيش چشم تو بميريم كه مست‌است بيا
تا به خوش‌باشيِ مستان مي نابي بخوريم

صلهٔ سايه همين جرعه‌ٔ جـام لب توست
غزلي نغز بخوانيم و شرابي بخوريم

✍ #هوشنگ_ابتهاج



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۷:۰۰:۱۷ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

بهترين اشعارسعدي

 وه كه جدا نمي‌شود نقش تو از خيال من

تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من

ناله زير و زار من زارتر است هر زمان

بس كه به هجر مي‌دهدعشق توگوشمال من

#سعدي



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۷:۰۰:۱۶ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

حكايتي ازسعدي

حكايتي از گلستان سعدي


درويشي مستجاب الدعوه در بغداد پديد آمد . حجاج يوسف را خبر كردند ، بخوانـدش و گفـت :
دعاي خيري بر من كن . گفت : خدايا جانش بستان. گفت : از بهـر خـداي ايـن چـه دعاسـت ؟
گفت : اين دعاي خيرست تو را و جمله مسلمانان را .

اى زبردست زير دست آزار
گرم تا كى بماند اين بازار؟

به چه كار آيدت جهاندارى
مردنت به كه مردم آزارى





برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۷:۰۰:۱۶ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

شعر بسيارسفربايد كرد سعدي

بسيار سفر بايد
تا پخته شود خامي
صوفي نشودصافي
تا درنكشد جامي

گر پير مناجات است
ور رند خراباتي
هركس قلمي رفته‌ست
بر وي به سرانجامي

#سعدي



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۷:۰۰:۱۵ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

سروده هاي سعدي

بسيار ملامتم بكردند
كاندر پي او مرو كه بدخوست

اي سخت دلان سست پيمان
اين شرط وفا بود كه بي‌دوست

بنشينم و صبر پيش گيرم؟
دنبالهٔ كار خويش گيرم؟

#سعدي

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۷:۰۰:۱۵ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

شعري از سعدي

مرا چون خليل آتشي در دل است
كه پنداري اين شعله بر من گل است

نه دل دامن دلستان مي‌كشد
كه مهرش گريبان جان مي‌كشد

نه خود را بر آتش بخود مي‌زنم
كه زنجير شوق است در گردنم

مرا همچنان دور بودم كه سوخت
نه اين دم كه آتش به من درفروخت

نه آن مي‌كند يار در شاهدي
كه با او توان گفتن از زاهدي

كه عيبم كند بر تولاي دوست؟
كه من راضيم كشته در پاي دوست

مرا بر تلف حرص داني چراست؟
چو او هست اگر من نباشم رواست

بسوزم كه يار پسنديده اوست
كه در وي سرايت كند سوز دوست

مرا چند گويي كه در خورد خويش
حريفي بدست آر همدرد خويش

بدان ماند اندرز شوريده حال
كه گويي به كژدم گزيده منال

يكي را نصيحت مگو اي شگفت
كه داني كه در وي نخواهد گرفت

ز كف رفته بيچاره‌اي را لگام
نگويند كاهسته را اي غلام

چه نغز آمد اين نكته در سندباد
كه عشق آتش است اي پسر پند، باد

#سعدي



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۷:۰۰:۱۵ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

غزل سلام‌ اورده ام ازشكوه شكوهي

اي كه گفتم بي تو ميميرم سلام آورده ام
باورش سخت است اما من دوام آورده ام

بام اهواز است و من تنها بيادت دلخوشم
نيستي قدر دوتامان چاي و شام آورده ام

مي نشينم با خيالت بزم بر پا ميكنم
من كه اهلش نيستم بهر تو جام آورده ام

عشق با طعم حيا يعني كه در ديدارها
"دوستت دا..." را هميشه ناتمام آورده ام

بنده ي حق ناشناسم بس كه در درگاه حق
جاي هر ذكر و دعايي از تو نام آورده ام

هيچ صيدي مثل من در حسرت صياد نيست
دانه هايم را خودم تا پاي دام آورده ام

اي خيالت خالق شعري به نام انتظار
من كُشنده ! انتظارت را دوام آورده ام

#شكوه_شكوهي

🍃🌸🍃



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۷:۰۰:۱۴ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

شعرطنزاقتصادي ازسعيدبيابانكي

يك شعر طنز تازه:

اي مانده در محاصره ي سيم خاردار
اي كشور گرامي سرمايه دار دار

يك ذره از فشار اجانب به خود ملرز
اي كشور عزيز گروه فشار دار

اسباب عيش داري و كاري نمي كني
نفت دلار دار ،سفير بخار دار

درمان ما دو جرعه از آن زهرماري است
ما را ببر به ميكده ي زهرمار دار

اندامم از فشار تورم بر آمده است
مانند ماه آخر نسوان بار دار

بايد خيار كاشت عزيزم خيار شور
در شوره زار باير لخت شيار دار

قدري هم التفات به قلاب ما كنيد
اي ماهيان سنگدل خاويار دار

هم كاردان و كارشناسيم و كار دوست
ما را بدل كنيد وزيران به كار دار...

سعيد بيابانكي

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۷:۰۰:۱۴ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)

شعر فراموش شده فروغ فرخزاد


شعر فراموش شده از فروغ فرخزاد كه در كتابهايش نيست.

عطر و طوفان..
بادها چون به خروش آيند
عطرها دير نمي پايند
اشكها لذت امروزند
يادها شادي فردايند

اگر آن خنده مهر آلود
برلبم شعله آهي شد
سفر عمر چو پيش آمد
بهرمند توشه راهي شد

عشق اگر به دل ميداد
يا خود از بند غمم ميرست
گره اي بود در قلبم
آسمان را به زمين مي بست
عشق اگر زهر دورويي را
با مي هستي من مي آميخت
برگ لرزان اميدم را
بر سر شاخه شعر آويخت.

عشق آور شعله دردي بود
كه تنم درتب آن ميسوخت
سوزني بود كه بر لبهام
لب سوزان تو را مي دوخت

روزي از وحشت خاموشي
در دلم شعر غريوي ‌شد
كه پريزاده قلب من!
عاقبت عاشق ديوي شد

گرچه امروز ترا ديگر
با من آن عشق نهاني نيست
باز در خلوت من ز آن ياد
نيست شامي كه نشاني نيست

چنگ چون نار زهم بگسست
كس برآن پنجه نميسايد
گنه از شدت طوفانهاست
عطر اگر، دير نمي پايد

فروغ فرحزاد



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۸ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۰۷:۰۰:۱۳ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع: نظرات (0)