داد درويشي از سر تمهيد / سر قليان خويش را به مريد
گفت از دوزخ اي نكو كردار / قدري آتش به روي آن بگذار
بگرفت و ببرد و باز آورد / ِعقد گوهر ز دُرج راز آورد
گفت در دوزخ آنچه گرديدم / دركات جحيم را ديدم
آتش هيزم و زغال نبود / اخگري بهر انتقال نبود
هيچكس آتشي نمي افروخت
زآتش خويش هر كسي مي سوخت
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۷:۳۸ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
با سليقه گره ميزني
در روسري سفيدي
زيباييات را؛
يك بقچه شكيبايي از جهان كم ميشود.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۷:۳۸ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
براي كشيدن يك عربده،گاهي هزار پيكاسو هم كافي نيست.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۷:۳۸ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
اگر چه غرق پاييزيم، سبزيم
سحرزاديم، لبريزيم، سبزيم
اگر چه سرخ مي افتيم امروز
ولي فردا كه برخيزيم، سبزيم
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۷:۳۷ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
سرباز سفيد
در خانۀ سياه
وزير سياه
در خانۀ سفيد
هيچكس در جاي خود نيست
كاش در خانۀ تو بودم!
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۷:۳۶ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
كنار چشمه، پاي بيد مجنون
نشسته دختري با موي افشون
پريشون ديد حال شاعر و داد
به دست باد گيسوي پريشون
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۷:۳۶ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
قد بلندماما نه آنقدر
كه ابرها را كنار بزنم
و سر از كار خدا در بياورم.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۷:۳۶ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
در انتظار تو
باد ...
چاقويي است با ضربات متعدد.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۷:۳۵ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
از قهر تو شاهين قدر پر ريزد
وز هيبت تو شير قضا بگريزد
ماند به تو كوه اگر به رفتار آيد
دريا به تو مي ماند اگر برخيزد
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۷:۳۵ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)
بيچاره
آب...
بيچاره
آب...
كه اگر
آن روز بر لبهاي تو بوسه مي زد
اين
گونه بي آبرو نمي شد،
تا
ابد ...
روز
قيامت بود شايد
روزي
كه از آب هم آبرو رفت
و هزار
و سيصد و هفتاد و دو سال است
كه
ما...
محزون
و بيقرار
در
جهنم ياد لبهاي تشنۀ تو مي سوزيم.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۷ اسفند ۱۳۹۸ساعت:
۰۶:۲۷:۳۴ توسط:ابوالقاسم كريمي موضوع:
نظرات (0)